ترانهسرایی در زبان فارسی به ندرت از شعر عاشقانه فراتر رفته است. اما در میان این ترانههای عاشقانه، کم نیستند ترانههایی که بخصوص از عشق به فرزند سخن گفتهاند. با اینحال در این زمینه هم اکثر کارها به قربان صدقۀ فرزند رفتن محدود مانده است. ترانۀ "پسرم" با صدای جمشید شیبانی را شاید بتوان یکی از بهترینها در این زمینه دانست.
اگرچه در چند دهۀ اخیر، ترانههای ایرانی از حیث موسیقی سفرهای دور و دراز کرده و به همه سبک و فضا و فرهنگی سر کشیدهاند اما کلام آنها همچنان در محدودهای تنگ درجا زده است. ترانههای ایرانی به رغم ظاهر رنگارنگ و پرزرق و برق، در عرصۀ شعر بسیار محافظهکارتر از موسیقی باقی ماندهاند.
عشق به فرزند و درونمایۀ ترانهها
شاید در نظر اول فکر کنیم ترانههایی که برای فرزند و عشق به فرزند خوانده شده، زیاد نباشند. اما نسبت به موضوعات دیگر، تعداد زیادی ترانه میبینیم با اسم "پسرم" یا "دخترم".
اینجا بحث "درونمایه" دقیقتر مطرح میشود: در بارۀ فرزند میتوان درونمایههای متفاوتی را در ترانه ریخت: عشق به فرزند، نصیحت به فرزند یا گله از فرزند...
در بارۀ محتوای ترانههای ایرانی و درونمایۀ اشعار میتوانید به این برنامهها رجوع کنید:
جمشید شیبانی و "پسرم"
در میان ترانههای موجود، "پسرم" جمشید شیبانی شاید از بقیه صمیمیتر و بکرتر باشد. شعر البته نوشتۀ پرویز خطیبی، دوست دیرینۀ شیبانی است و همان روانی و شیرینی همیشگی قلم خطیبی در آن محسوس است. تاریخ دقیق ضبط ترانه معلوم نیست اما شیبانی آن را در ایام سالخوردگی، در آمریکا ضبط کرده است. از همان بیت اول ترانه، بدون این که جزییات زمان یا مکان ذکر شده باشد، شنوندۀ ایرانی میفهمد که صحبت از جدایی، آنهم جداییهای سالهای بعد از انقلاب و دوران مهاجرت است:
"من و تو مثل دو اقلیم جدا
در دو سوی کره سرگردانیم"
صدای شیبانی که اینجا دیگر از قدرت و چالاکی جوانی برخوردار نیست و خش و گرفتگی ناشی از گذشت زمان را در خود دارد، تأثیر ترانه را بیشتر میکند. عشقی صمیمانه و "پدرانه" در کلام هست که باعث میشود فکر کنیم حتماً شاعر از تجربۀ واقعی زندگی خودش سخن گفته است. میدانیم که خطیبی همسن و سال شیبانی بود و هر دو در کالیفرنیا زندگی میکردند. اما نمیدانیم که آیا هیچیک پسری دور از خود داشتهاند یا خیر.
آنچه در پایان شعر بیشتر واقعی بودن تجربۀ شاعر را تداعی میکند، غمخواری پدر برای فرزند است که به رغم تنهایی و درماندگی خود، غصۀ تنهایی پسر را میخورد:
"من تنها چه کنم تا نبینم که تو اینقدر تک و تنها شدهای"...
صدای شیبانی هنگام ادای این جملات چنان شکننده و متأثر میشود که انگار همۀ عشق پدران و مادران ایرانی به فرزندان و همۀ نگرانی و چشمانتظاریشان در قبال عزیزان دورافتاده در این چند ثانیه ترانه ریخته شده است.
نمونههایی از ترانهها در بارۀ "فرزند" و "پسرم" جمشید شیبانی را در فایل صوتی گوش کنید