یک روزنامهنگار آلمانی، که برای دورهای دو ساله، به آمریکا رفته بود، از تجربیات خود از این کشور نوشته است. کشوری که خود آن را «مملو از تناقضات» میداند. تناقض آزادی و نظارت، تناقض امنیت و ترس، و در ورای همه آنها تناقض رویاها و کابوسهای آمریکا. کشوری که بیمهابا همهچیز را دور میریزد و دوباره میسازد. از ایدهها و نظریهها، تا قهرمانان ورزشی و سیاستمداران.