پادشاهی دو غلام ارزان خرید
با یکی زان دو سخن گفت و شنید
*
یافتش زیرکدل و شیرین جواب
از لب شکر چه زاید شکرآب
*
آدمی مخفیست در زیر زبان
این زبان پردهست بر درگاه جان
*
چونک بادی پرده را در هم کشید
سر صحن خانه شد بر ما پدید
*
کاندر آن خانه گهر یا گندمست
گنج زر یا جمله مار و کزدمست
*
یا درو گنجست و ماری بر کران
زانک نبود گنج زر بی پاسبان
*
بی تامل او سخن گفتی چنان
کز پس پانصد تامل دیگران
*
گفتیی در باطنش دریاستی
جمله دریا گوهر گویاستی
*
نور هر گوهر کزو تابان شدی
حق و باطل را ازو فرقان شدی
*
نور فرقان فرق کردی بهر ما
ذره ذره حق و باطل را جدا
*
نور گوهر نور چشم ما شدی
هم سؤال و هم جواب از ما بدی
*
چشم کژ کردی دو دیدی قرص ماه
چون سؤالست این نظر در اشتباه
*
راست گردان چشم را در ماهتاب
تا یکی بینی تو مه را نک جواب
*
فکرتت که کژ مبین نیکو نگر
هست هم نور و شعاع آن گهر
*
هر جوابی کان ز گوش آید بدل
چشم گفت از من شنو آن را بهل
*
گوش دلالهست و چشم اهل وصال
چشم صاحب حال و گوش اصحاب قال
*
در شنود گوش تبدیل صفات
در عیان دیدهها تبدیل ذات
*
ز آتش ار علمت یقین شد از سخن
پختگی جو در یقین منزل مکن
*
تا نسوزی نیست آن عین الیقین
این یقین خواهی در آتش در نشین
*
گوش چون نافذ بود دیده شود
ورنه قل در گوش پیچیده شود
*
این سخن پایان ندارد باز گرد
تا که شه با آن غلامانش چه کرد