Sveriges mest populära poddar

داستان‌های مثنوی

#59 - داستان بیمار و ثجویز طبیب

30 min • 30 januari 2022
آن یکی رنجور شد سوی طبیب * گفت نبضم را فرو بین ای لبیب | که ز نبض آگه شوی بر حال دل * که رگ دستست با دل متصل | چونک دل غیبست خواهی زو مثال * زو بجو که با دلستش اتصال | باد پنهانست از چشم ای امین * در غبار و جنبش برگش ببین | کز یمینست او وزان یا از شمال * جنبش برگت بگوید وصف حال | مستی دل را نمی‌دانی که کو * وصف او از نرگس مخمور جو | چون ز ذات حق بعیدی وصف ذات * باز دانی از رسول و معجزات | معجزاتی و کراماتی خفی * بر زند بر دل ز پیران صفی | که درونشان صد قیامت نقد هست * کمترین آنک شود همسایه مست | پس جلیس الله گشت آن نیک‌بخت * کو به پهلوی سعیدی برد رخت | معجزه کان بر جمادی زد اثر * یا عصا با بحر یا شق‌القمر | گر ترا بر جان زند بی‌واسطه * متصل گردد به پنهان رابطه | بر جمادات آن اثرها عاریه‌ست * از پی روح خوش متواریه‌ست | تا از آن جامد اثر گیرد ضمیر * حبذا نان بی‌هیولای خمیر | حبذا خوان مسیحی بی‌کمی * حبذا بی‌باغ میوهٔ مریمی | بر زند از جان کامل معجزات * بر ضمیر جان طالب چون حیات | معجزه بحرست و ناقص مرغ خاک * مرغ آبی در وی آمن از هلاک | عجزبخش جان هر نامحرمی * لیک قدرت‌بخش جان هم‌دمی | چون نیابی این سعادت در ضمیر * پس ز ظاهر هر دم استدلال گیر | که اثرها بر مشاعر ظاهرست * وین اثرها از مؤثر مخبرست | هست پنهان معنی هر داروی * هم‌چو سحر و صنعت هر جادوی | چون نظر در فعل و آثارش کنی * گرچه پنهانست اظهارش کنی | قوتی کان اندرونش مضمرست * چون به فعل آید عیان و مظهرست | چون به آثار این همه پیدا شدت * چون نشد پیدا ز تاثیر ایزدت | نه سببها و اثرها مغز و پوست * چون بجویی جملگی آثار اوست | دوست گیری چیزها را از اثر * پس چرا ز آثاربخشی بی‌خبر | از خیالی دوست گیری خلق را * چون نگیری شاه غرب و شرق را | این سخن پایان ندارد ای قباد * حرص ما را اندرین پایان مباد
Kategorier
Förekommer på
00:00 -00:00