Sveriges mest populära poddar

داستان‌های مثنوی

#64 - کلوخ انداختن مرد از سر دیوار

30 min • 2 mars 2022
ر لب جو بوده دیواری بلند * بر سر دیوار تشنهٔ دردمند | مانعش از آب آن دیوار بود * از پی آب او چو ماهی زار بود | ناگهان انداخت او خشتی در آب * بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب | چون خطاب یار شیرین لذیذ * مست کرد آن بانگ آبش چون نبیذ | از صفای بانگ آب آن ممتحن * گشت خشت‌انداز از آنجا خشت‌کن | آب می‌زد بانگ یعنی هی ترا * فایده چه زین زدن خشتی مرا | تشنه گفت آبا مرا دو فایده‌ست * من ازین صنعت ندارم هیچ دست | فایدهٔ اول سماع بانگ آب * کو بود مر تشنگان را چون رباب | بانگ او چون بانگ اسرافیل شد * مرده را زین زندگی تحویل شد | یا چو بانگ رعد ایام بهار * باغ می‌یابد ازو چندین نگار | یا چو بر درویش ایام زکات * یا چو بر محبوس پیغام نجات | چون دم رحمان بود کان از یمن * می‌رسد سوی محمد بی دهن
Kategorier
Förekommer på
00:00 -00:00