Sveriges mest populära poddar

داستان‌های مثنوی

#72 - داستان نماز چهار هندو

30 min • 8 juni 2022
چار هندو در یکی مسجد شدند *** بهر طاعت راکع و ساجد شدند | هر یکی بر نیتی تکبیر کرد *** در نماز آمد بمسکینی و درد | مؤذن آمد از یکی لفظی بجست *** کای مؤذن بانگ کردی وقت هست | گفت آن هندوی دیگر از نیاز *** هی سخن گفتی و باطل شد نماز | آن سیم گفت آن دوم را ای عمو *** چه زنی طعنه برو خود را بگو | آن چهارم گفت حمد الله که من *** در نیفتادم بچه چون آن سه تن | پس نماز هر چهاران شد تباه *** عیب‌گویان بیشتر گم کرده راه | ای خنک جانی که عیب خویش دید *** هر که عیبی گفت آن بر خود خرید | زانک نیم او ز عیبستان بدست *** وآن دگر نیمش ز غیبستان بدست
Kategorier
Förekommer på
00:00 -00:00