گفت شاهی شیخ را اندر سخن
***
چیزی از بخشش ز من درخواست کن
|
گفت ای شه شرم ناید مر ترا
***
که چنین گویی مرا زین برتر آ
|
من دو بنده دارم و ایشان حقیر
***
وآن دو بر تو حاکمانند و امیر
|
گفت شه آن دو چهاند این زلتست
***
گفت آن یک خشم و دیگر شهوتست
|
شاه آن دان کو ز شاهی فارغست
***
بی مه و خورشید نورش بازغست
|
مخزن آن دارد که مخزن ذات اوست
***
هستی او دارد که با هستی عدوست
|
خواجهٔ لقمان بظاهر خواجهوش
***
در حقیقت بنده لقمان خواجهاش
|
در جهان بازگونه زین بسیست
***
در نظرشان گوهری کم از خسیست
***
این برنامهای است از رادیو بامداد
تمامی قسمتهای این مجموعه را میتوانید در وبسایت رادیو بامداد بشنوید
www.RadioBamdad.com