دم غروب بود. خسته بودم و مزه سیگار بعد از کار در دهانم به تلخی میزد. فکر کردن به خرابی های رانای فکسنیم صورتم را توی آینه ماشین دلخور می نمود. توی آینه دیدمش . پرشیای مشکی کند کرد و در سمت چپ یا راست عقبش باز شد. عقب را حتم دارم. اما امان از این قانون آینه ها . انگار کنی کسی هولش داده باشد بیرون ... داستان "از اول دو سانتی کج بود"نویسنده : فرید حسینیان تهرانیخوانش : غزال صداقت
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.