Sveriges mest populära poddar

داستان شب

کفش روی چمن

16 min • 13 januari 2018
ننه ام ظهرها نمی گذارد بروم بیرون. آن وقت ها که توی یک خانه دیگر بودیم، می گذاشت . حالا نمی گذارد. از وقتی که آمده ایم توی این خانه، خانه که نه گمانم باغ است. خیلی بزرگ است. پر از گل و درخت. تازه فواره هم دارد ولی چه فایده! ظهرها که او می آید ننه نمی گذارد بروم بیرون. تا غذا می خوریم در زیرزمین را چفت می کند که ما نرویم بیرون. یعنی بیشتر به خاطر من...

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Kategorier
Förekommer på
00:00 -00:00