وقتی حاج عباس ما را به حیاط ننه زلیخا آورد، تعجب کردیم. پدر، زیر سایه درخت گردو، خشکش زده بود. حاج عباس گفت :"تا دونه آخرشو بریز." پدر به ایوان ننه زلیخا نگاه کرد. پیرزن قوز کرده تو ایوان نشسته بود. پدر گفت : "چه وقت اینو فروخت؟" حاج عباس گفت : " هفته پیش."...داستان "یک شاخه"نویسنده : حسن اصغریخوانش : فاطمه کریمیان
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.