غزل نمره ۱۰۷
مفعول و مفاعلن فعولن
حسن تو هميشه در فزون باد
رويت همه ساله لالهگون باد
واندر سر ما خيال عشقت
هر روز که باد (هست) در فزون باد
هر سرو که در چمن درآيد
در خدمت قامتت نگون باد
چشمی که نه فتنهی تو باشد
از گوهر اشک غرق (بحر) خون باد
چشم تو ز بهر دلربايی
در کردن سحر ذوفنون باد
هر جا که دليست، در غم تو
بیصبر و قرار و بیسکون باد
قد همه دلبران عالم
پيش الف قدت چو نون باد
هر دل که ز عشق توست خالی
از حلقهی وصل تو برون باد
لعل تو که هست جان حافظ
دور از لب مردمان دون باد