Sveriges mest populära poddar

رواق / Ravaq

مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش ۲۸۹

63 min • 5 maj 2025

«««««🍷می‌بهـا»»»»»

غزل نمره ۲۸۹

فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن


مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش

ليکنش مهر و وفا نيست خدايا بدهش

دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی

بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش

من همان به که از او نيک نگه دارم دل

که بد و نيک نديده‌ست و ندارد نگهش

بوی شير از لب همچون شکرش می‌آيد

گر چه خون می‌چکد از شيوه‌ی چشم سيهش

چارده‌ساله بتی چابک‌ و شيرين دارم

که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش

از پی آن گل نورسته دل ما يا رب

خود کجا شد که نديديم در اين چند گهش

يار دلدار من ار قلب بدين سان شکند

ببرد زود به جانداری (سرداری) خود پادشهش

جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه‌ی در

صدف (دیده‌ی) سينه‌ی حافظ بود آرامگهش



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
00:00 -00:00