Sveriges mest populära poddar

رواق / Ravaq

دارم امید عاطفتی از جناب دوست ۰۵۹

73 min • 17 juni 2024

«««««می‌به‍ـا»»»»»

غزل نمره ۰۵۹

مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان


دارم اميد عاطفتی از جناب دوست

کردم جنايتی و اميدم به عفو اوست


دانم که بگذرد ز سر جرم من، که او

گرچه پريوش است، وليکن فرشته خوست



چندان گريستم که، هر کس که برگذشت

در اشک من چو ديد روان، گفت کاين چه جوست


هيچ است آن دهان و نبينم از او نشان

موی است آن ميان و ندانم که آن چه موست


دارم عجب ز نقش خيالش، که چون نرفت

از ديده‌ام که دم به دمش کار شست‌وشوست


بی‌گفتگوی زلف تو دل را همی‌کشد

با زلف دلکش تو که را روی گفتگوست


عمريست تا ز زلف تو بويی شنيده‌ام

زان بوی در مشام دل من هنوز بوست


حافظ بد است حال پريشان تو ولی

بر بوی زلف يار (دوست) پريشانيت نکوست



Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
00:00 -00:00