غزل نمره ۱۰۳
فاعلاتن فاعلاتن فاعلان
روز وصل دوستداران ياد باد
ياد باد آن روزگاران ياد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران (بادهخواران) ياد باد
گر چه ياران فارغند از ياد من
از من ايشان را هزاران ياد باد
مبتلا گشتم در اين بند و بلا
کوشش آن حق گزاران ياد باد
گر چه صد رود است (از چشمم روان) در چشمم مدام
زندهرود و باغِ کاران ياد باد
راز حافظ بعد از اين ناگفته ماند
ای دريغا (دریغ آن) رازداران ياد باد