Sveriges mest populära poddar

شاهنامه‌ی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه

بخش ۱۱ - در داستان ابو منصور

2 min • 5 december 2021

بدين نامه چون دست كردم دراز/يكى مهترى بود گردن‌فراز

جوان بود و از گوهر پهلوان/خردمند و بيدار و روشن روان

خداوند راى و خداوند شرم/سخن گفتن خوب و آواى نرم

مرا گفت كز من چه بايد همى/كه جانت سخن بر گرايد همى

به چيزى كه باشد مرا دسترس/بكوشم نيازت نيارم به كس

همى داشتم چون يكى تازه سيب/كه از باد نامد به من بر نهيب

به كيوان رسيدم ز خاک نژند/از آن نيک‌دل نامدار ارجمند

به چشمش همان خاک و هم سيم و زر/كريمى بدو يافته زيب و فر

سراسر جهان پيش او خوار بود/جوانمرد بود و وفادار بود

چنان نامور گم شد از انجمن/چو در باغ سرو سهى از چمن

نه ز او زنده بينم نه مرده نشان/به دست نهنگان مردم كشان

دريغ آن كمر بند و آن گردگاه/دريغ آن كیى برز و بالاى شاه

گرفتار ز او دل شده نا اميد/نوان لرز لرزان به كردار بيد

يكى پند آن شاه ياد آوريم/ز كژى روان سوى داد آوريم

مرا گفت كاين نامه‌ی شهريار/گرت گفته آيد به شاهان سپار

بدين نامه من دست بردم فراز/به نام شهنشاه گردن‌فراز

Kategorier
Förekommer på
00:00 -00:00