شاهنامهی فردوسی، با خوانش شادروان اسماعیل قادرپناه
ز ياقوت سرخ است چرخ كبود/نه از آب و گرد و نه از باد و دود
به چندين فروغ و به چندين چراغ/بياراسته چون به نوروز باغ
روان اندر او گوهر دلفروز/كز او روشنايى گرفتست روز
ز خاور بر آيد سوى باختر/نباشد از اين يك روش راستتر
ايا آنكه تو آفتابى همى/چه بودت كه بر من نتابى همى