Sveriges mest populära poddar

شعر | با صدای شاعر

اردلان سرفراز | حادثه | با صدای شاعر

5 min • 14 augusti 2024

▨ نام شعر (ترانه): حادثه

▨ شاعر: اردلان سرفراز

▨ با صدای: اردلان سرفراز

▨ موسیقی پس‌زمینه: Olafur Andres

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــــــــ

گفتم تو چرا دورتر از خواب و سرابی؟ خواب و سرابی؟

گفتی که منم با تو، ولیکن تو نقابی، اما تو نقابی


فریاد کشیدم تو کجایی؟ تو کجایی؟

گفتی که طلب کن تو مرا، تا که بیابی


چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش

هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش


هر منزلِ این راه بیابان هلاک است

هر چشمه سرابی‌ست که بر سینه‌ی خاک است


در سایه‌ی هر سنگ اگر گل به زمین است

نقشِ تنِ ماری‌ست که در خوابِ کمین است


در هر قدمت خار، هر شاخه سرِ دار

در هر نفس آزار؛ هر ثانیه صد بار


چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش

هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش


گفتم که عطش می‌کُشدم در تبِ صحرا

گفتی که مجوی آب و، عطش باش سراپا


گفتم که نشانم بده گر چشمه‌ای آنجاست

گفتی: چو شدی تشنه‌ترین، قلبِ تو دریاست


گفتم که در این راه کو نقطه‌ی آغاز؟

گفتی که تویی تو، خود پاسخِ این راز


در خویش سفر کردم و از خویش بریدم

در راهِ سفر هرچه بلا بود کشیدم


با حیرتِ بسیار، ولی از تو شنیدم:


این راه کی طی شد، پایان ِ سفر نیست

شش منزلِ دیگر، در راهِ تو باقیست


گفتی که چهار است سفرهای تو، هشدار!

بارِ تو به یکبار رسیدن، نشود بار


چون همسفرِ عشق شدی، مردِ سفر باش

هم منتظرِ حادثه هم فکرِ خطر باش

شاعر: اردلان سرفراز

آهنگساز: فرید زلاند

تنظیم کننده: آندرانیک آساتوریان

خواننده: داریوش

Förekommer på
00:00 -00:00