▨ نام شعر: جهان در صدای تو آبیست
▨ شاعر: اسماعیل خویی
▨ با صدای: اسماعیل خویی
▨ موسیقی متن: قطعهی «مدار اول» از حسام ناصری و میلاد محمدی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــــــــ
صدای تو را دوست دارم
صدای تو از “آن” و از جاودان میسراید
صدای تو از لالهزاران که بر باد
صدای تو از نوبهاران که در یاد
میآید.
صدای تو را، رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم
صدای تو از آن سوی شور
از پشت بیداد میآید،
و جان ِدل ِمن،
دلِ جانم از آن به فریاد میآید
صدای تو اندوه خیام را دارد
در آن دم که چون کهکشان، ابری از ماهتاب و ستاره
نوای غزلهای حافظ
بر آن، شادخواران و اندوهگزاران، ببارد، بشارد
صدای تو،
اندوهِ شاد صدای تو را دوست دارم
مخالفسُرای همایون و بیداد!
صدای تو در پردهی دلکشِ شور زیباست
و بر موجزارانِ دشتی،
و بر اوجسارانِ ماهور
و در هرچه گوشهست از هر چه پردهست
حریر صدایت به تحریر، چو بر صیقل برکهها بازی نور، زیباست
صدای تو همبفتی از مخملِ آب و از طعم آتش
صدای تو، چون روح آیینه بیخش و بیغش
جهان در صدای تو آبی ست
و زیر و بم هر چه از اصفهان در صدای تو آبی ست
و هر سُنت از دیرگاهان و هر بدعت از ناگهان
در صدای تو آبی ست
و نو میشود کهنه، وقتی که از پنجرهی حنجرهی تو گذر میکند
و تالارِ پژواک را در دل و جان تو به صد چلچراغ از برافروختن
چو تالار آیینه، از چار سو شعلهور میکند
به هر گاهی از خوش ترینهای بیگاه
صدایت چو قالیچهای نور میآید
و زین آسمان ترشروی مرا میرباید، مرا میبرد دور
سوی مخملستان ژرف پگاهآسمانِ نشابور
صدای تو بیداد اندوه در شور شادی
صدای تو فریاد زنجیر و گلبانگ آزادی من
صدای تو آوای آبادی من
صدای تو هیهای ویرانی من
صدای تو معنای ایرانی من
صدای تو…
ای دوست! ای من! کجایی؟
که از ناکجاها میآیی
و از من مرا میربایی
و من هیچ، من هیچتر من نه من
من منم تا میآیی
و سیمِ نسیم است اینک
که بندد میان تو تا من پل، ای دوست!
و موسیقی غربت من نثار صدایت
سکوتِ نُتی آه دارد
که در انفجارش، من از اشکِ خونین
به روی صدایت فشانم گل ای دوست
▨
اسماعیل خویی این شعر را به محمدرضا شجریان تقدیم کرده