▨ نام شعر: آنجا که زبان سرخ است
▨ شاعر: محمدعلی بهمنی
▨ با صدای: محمدعلی بهمنی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز کبیری
___________
آنجا که زبان سرخ است، سر، سبز نمیماند
شادا که زبانِ من، زین نکته نمیداند
باغی که طراوت را از جاریِ خون دارد
باغی است که گلبرگش پاییز نمیداند
عشق است و به معناییش تفسیر نشاید کرد
کاین قطره به دریایی نشناخته میماند
از دایرهات ای عشق! بیرون نروم هرگز
هر گونه که گردونم سرگشته بگرداند
من چرخش تصویرم؛ سرگیجه نمیگیرم
بگذار که تقدیرم همواره بچرخاند
گردونه ی آتش را باید که بگردانند
تا غنچهی پنهان را در خود بشُکوفاند
آن شعلهی خُرد اینک، فوارهی آتشهاست
ای کاش تو را هم عشق اینگونه بگیراند
▨
محمدعلی بهمنی