▨ نام شعر: صبر خدا (عحب صبری خدا دارد)
▨ شاعر: معینی کرمانشاهی
▨ با صدای: معینی کرمانشاهی
▨ موسیقی: کیهان کلهر
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــ
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
همان یک لحظهی اول
که اول ظلم را میدیدم از مخلوقِ بیوجدان
جهان را با همه زیبایی و زشتی
به روی یکدگر ویرانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که در همسایهی صدها گرسنه
چند بزمی، گرمِ عیش و نوش میدیدم
نخستین نعرهی مستانه را خاموش آن دم، بر لبِ پیمانه میکردم..
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که میدیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامهی رنگین
زمین و آسمان را واژگون، مستانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
نه طاعت میپذیرفتم
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده
پارهپاره در کفِ زاهدنمایان، سبحهی صددانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
برای خاطر ِتنها یکی مجنونِ صحراگردِ بیسامان
هزاران لیلیِ نازآفرین را کو به کو آواره و دیوانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
به گِردِ شمعِ سوزان ِ دلِ عشاقِ سرگردان ،
سراپای وجودِ بیوفا معشوق را پروانه میکردم. .
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
به عرشِ کبریایی، با همه صبرِ خدایی
تا که میدیدم عزیزِ نابهجایی، ناز بر یک ناروا گردیده خواری میفروشد ،
گردش این چرخ را
وارونه، بیصبرانه، میکردم.
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که میدیدم مشوّش عارف و عامی، ز برق فتنهی این علم ِ عالمسوزِ مردمکُش ،
به جز اندیشهی عشق و وفا، معدوم هر فکری
در این دنیای پُر افسانه میکردم.
عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم؟
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تابِ تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چو بودم
یکنفس کی عادلانه سازشی
با جاهل و فرزانه میکردم؟
عجب صبری خدا دارد!
عجب صبری خدا دارد!
▨
رحیم معینی کرمانشاهی
مشهور به سخن سالار و متخلص به بهار
از کتاب ای شمعها بسوزید