Sveriges mest populära poddar

شعر | با صدای شاعر

مهدی حمیدی شیرازی | بارها، از من پرسیده‌اند

8 min • 31 juli 2024

▨ نام شعر: بارها، از من پرسیده اند

▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی

▨ با صدای: مهدی حمیدی شیرازی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــ

ز من بارها خلق پرسیده‌اند

که حالت چگونه است با آن پری؟


به دیدار او هیچ داری نیاز؟

فروشد اگر ناز، نازش خری؟


دلت می‌رباید هنوز آن دو چشم

به افسون فروشی و افسونگری؟!


شوی در رخش خیره بار دگر؟

برد گر تو را نام، نامش بری؟


چه می‌بینی از او چو می‌بگذرد

چه می‌بگذرد چون بر او بگذری؟

خردمند و داننده داند که جان

نه با وی قرین است و نه‌ز وی عری؟


هم اندر دل است و هم از دل جدا

چنان چون نگینی در انگشتری


یکی گوهر تن به سرگین زده است

عزیز است و پست است زی گوهری


چنان چون یکی کودک ناخلف

که‌اش هم برانی و هم پروری!


چه می‌بینی از دختری نابکار

گرش بینی از دیده‌ی مادری؟!


بماند به انگشت شیشم از آن

که ننگ است و آن را نتانی بُری!


هم از بودنش آتشی در دل است

هم از دوریش دل ز شادی بَری


گرش زنده خوانی بسوزد تنم

نمانم اگر مرده‌اش بشمری!


به یک لحظه هم مرگ و هم زندگی‌ست

خرد گنگ ماند در این داوری!


ندانم که او را چه بایست خواند

به آیین دانشور و دفتری


یکی داستان گدازنده است

که خواهی که آن را به یاد آوری!


یکی زخم هول است کز بیم آن

بلرزی و خواهی در آن بنگری!

وگر خوانیم دل گروگان او

تو را دل نخواند مگر مفتری


به باغی است چشمم چو باغ بهشت

بکشی و نیکی و خوش منظری


مرا هست در خانه ماهی تمام

که این آفتاب است و آن مشتری


تذروی اگر مرد، اندوه نیست

بجایش خرامید کبکی دری


بنازم به ناهید خورشید روی

که مه را نباشد بدو همسری


زمستان اگر رفت، آمد بهار

چو بیرون رود دیو، آید پری


به دیدار او محو شد هرچه بود

از آن عشوه‌سازی و سیمین‌بری


نماند نشان از ثریا به چرخ

چو پیدا شود خسرو خاوری

دکتر مهدی حمیدی شیرازی

بیست و پنجم تیرماه ۱۳۲۴ - تهران

از کتاب اشک معشوق، صفحه‌ی ۳۴۴

Förekommer på
00:00 -00:00