Sveriges mest populära poddar

شعر | با صدای شاعر

مهدی حمیدی شیرازی | روزِ گذشته

8 min • 13 juli 2024

▨ نام شعر: روز ِ گذشته

▨ شاعر: مهدی حمیدی شیرازی

▨ با صدای: مهدی حمیدی شیرازی

▨ پالایش و تنظیم: شهروز

ــــــــــــــــــ

روزِ گذشته خسته و نالان ز پیشِ کوه

رنگِ پریده با رخِ چون زعفران گذشت


فرسوده از گرانیِ باری که می‌کشید

آهسته همچو مور، به کوهِ گران گذشت


لغزید و نرم رفت و ز رفتن نایستاد

چون شبرُوی که نیمه‌شب از کاروان گذشت


بر پشت‌واره‌اش که جهانی مَتاع بود

من دیدم آنچه از همه‌چشمی نهان گذشت


رنگِ گل و نشاط جوانیّ و شور عشق

پنهان نهفته بود و ز صحرا عیان گذشت


می‌گفت پشت‌واره‌ی پُر مشک و پر گُلش

کز نهبِ گل‌بن آمد از گلسِتان گذشت 


چینی دگر به چهره‌ی درماندگان گذاشت

بار دگر ز غارتِ سیمین‌بران گذشت


پر بود دامنش ز ورق‌های عمرِ خلق

چون بادِ بهمنی که به شاخ خزان گذشت


زیبایی و شکوهِِ جهانی به دوشِ خویش

آسان کشیده بود و به سختی از آن گذشت


من عمر خویش دیدم و بشناختم که او

سی سال راهِ من زد و اندر امان گذشت


بود از فسونِ او که غمِ پیری‌ام رسید

هست از فریبِ او که امیدِِ جوان گذشت


دامان او گرفتم و برداشتم خروش

با سوزشی که آتشِ آن زآسمان گذشت


کآی دزدِ خیره‌چشم! خدا را دمی بپای

کز آنچه می‌بری نه به آسان توان گذشت


عمرِ من است و عمرِ جهانی به دوش تو

آهسته‌تر؛ که با تو درنگِ زمان گذشت


زین پشته‌های پُر گل و سنبل که می‌بری

بس رنگِ گل که از رخِ چون ارغوان گذشت


هرجا گلی شکفته، خزان دید از تو دید

کز حیله‌ی تو مهر نماند و اَبان گذشت


بس جعدِ چون شبه که ز گشتِ تو شد سپید

بس مرغِ جان که پر زد و از آشیان گذشت


طومارِ عمرِ خلق چه پیشی به پای جور

سودی نبرد آنکه به پای زیان گذشت


خندید روز و گفت که ما هر دو رهرویم

جنیش ز تیر نیست اگر از کمان گذشت


بر ما گمانِ هرزگی و رهزنی خطاست

بیچاره آن کسی که ز ما بدگمان گذشت


ما نردبانِ غرفه‌ی دنیای دیگریم

بر بام شد هر آنکه از این نردْبان گذشت


دانا ز راهِ مرگ نترسد که راهِ مرگ

پیچید و از دو قیدِِ زمان و مکان گذشت


یا از میانِ هستی جاوید سرکشید

یا در میانِ نیستیِ جاودان گذشت


فرّخ کسی که بود و چو من تیرگی زدود

با روشنی بزاد و بدو از میان گذشت


این گفت و جان سپرد و شباهنگ ناله کرد

فریاد زد که: روزِ دگر از جهان گذشت!

دکتر مهدی حمیدی شیرازی

بیست و نهم دی ماه ۱۳۲۳ - تهران

از دفتر شعر: پس از یکسال (دیوان حمیدی)

صفحه‌ی ۱۳۶

ــــــــــ

پی نوشت اول: عکس پوستر مربوط است به ۲۷ سالگی شاعر، یعنی شهریور ماه ۱۳۲۰ و این همان زمانی است که دفتر شعر ایشان با نام «اشک معشوق» برای اولین بار منتشر شد.


پی نوشت دوم: این شعر دارای فرمی منحصربه‌فرد، تازه و تکرار نشدنی است. در این شعر، شاعر به «روز گذشته» (یا روزی که در حال گذشتن است) بر میخورد. در نیمه‌ی اول شعر، شاعر با این موجود خیالی، درباره‌ی سرعت گذر عمر، گلایه می‌کند. در نیمه‌ی دوم شعر، این موجود، به گلایه‌های شاعر پاسخ میدهد و در انتها، وقتی نیمه شب به پایان می‌رسد، روز گذشته می‌میرد، تا فردا زاده شود و دوباره همین روند تکرار شود.

Förekommer på
00:00 -00:00