▨ نام شعر: دیدار و حضور
▨ شاعر: ژاله علو
▨ با صدای: ژاله علو
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــ
باز یادت در دلم مستانه غوغا میکند
ز اشتیاقت آتشی در سینه بر پا میکند
میبرد تا روزهای دورِ دیدار و حضور
بر جمالت چشمِ دل غرق تماشا میکند
رگرگم پر میکند از سُکر عشقت دمبهدم
باز جانم را به بویت مست و شیدا میکند
جمله ذراتِ وجودم میکِشد سویت به جذب
واندر این جذبه مرا حیران و دروا میکند
هر زمان گم میشود در سایهسارِ وهمها
جستجو کرده مرا هر گوشه پیدا میکند
تا که بیند سازِ دل خاموش گشته، هر نفس
چنگ بر چنگش زند شور و نواها میکند
میگشاید بالهای اشتیاق جان من
رهگریزی از زمین تا آسمان وا میکند
آفتابی میدمد خورشیدوار اندر دلم
سینهام روشن چو مهر عالمآرا میکند
در هجوم دردهای جانگزای زندگی
بر شفایم معجزی همچون مسیحا میکند
میدهد دل بر دلم تا حرف دل گویم بدو
پس وجودم را به ذکرت جمله گویا میکند
ژالهها میبارد از چشمم به شوق روی تو
گوهرافشان دامنم را همچو دریا میکند
▨
ژاله علو
متخلص به ژاله