▨ شعر: دلتنگیها شماره ۹
▨ شاعر: یدالله رویایی
▨ با صدای: یدالله رویایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا از سپیده گفتگوی ِمشروط
برخیزد؛
من،
تصویر هجرت از پل
بر می گیرم.
تصویر هجرت از پل،
از پلهی مناجاتم،
تا سفرههای شن،
تا سفرههای زخم،
سفر میكند.
بر سفرههای شن كلماتی آبی مهمانند.
مهمان هجرت،
ای نفس رفتهی من -ای پل متصاعد!-
كه جثهی زمین را،
در آن هزار فرسخ ِ نیلی
میغلتانی؛
چون است اینكه عشق
جز در هراس مرگ
ما را دگر به خویش نمی خواند؟
از ما جز استغاثه نمی ماند!
از ما -دروگران چراگاههای هوایی-
اینجا، میان گفتگوی مشروط،
اینجا، در انتحار اشباح،
جز سطلهای خالی در چاههای خالی!
كی از مزارع نمك
ما را عبود دادهست؟
▨
شعر شماره ۹ از مجموعه دلتنگیها
شامل شعرهای ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶
چاپ اول: ۱۳۴۶
ــــــــــــــــــــــــــــ
تذکر: شماره شعرها ممکن است در چاپ های مختلف، متفاوت باشد. شمارهگذاری ما بر طبق چاپ اول کتاب است. اما در کتاب ِ «مجموعه آثار یدالله رویایی» انتشارات نگاه، چاپ اول، به دلیل سانسور، این شعر شماره ۸ است