▨ نام شعر:میوههای ملال
▨ شاعر: یدالله رویایی
▨ با صدای: یدالله رویایی
▨ پالایش و تنظیم: شهروز
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو میگریزی و من در غبار رویاها
هزار پنجره را بیشكوه میبندم
به باغ سبز نوید تو میسپارم خویش
هزار وسوسه را در ستوه میبندم
تو میگریزی و پیوند روزهای دراز
مرا چو قافلهی سنگ و سرب میگذرد
درنگ لحظهی سنگین انتظار، چو كوه
به چشم خستهی من پای درد میفشرد
تو میگریزی چونان كه آب از سر سنگ
ز سنگ ِ لال نخیزد نه شِكوه، نه فریاد
تو میگریزی چونان كه از درخت، نسیم
درخت ِ بسته نداند گریختن با باد
تو میگریزی و با من نمیگریزی، لیك
غم ِ گریز تو بال ِ شكیب میشكند
چو از نیامدنت بیم میكنم، با من
نگاه سبز تو نقش فریب میشكند
بیا كه جلوهی بیدار هر چه تنهاییست
به نوشخند گوارای مهر، خواب كنیم
به روی تشنگی بیگناه لبهامان
هزار بوسهی نشكفته را خراب كنیم
تو میگریزی اما -دریغ! میماند
خیال خستهی شبها و میوههای ملال
اگر درست بگویم، نمیتوانم باز
به دست حوصله بسپارم آرزوی وصال
▨
شعر «میوههای ملال» از مجموعه شعر از دوستت دارم
شامل شعرهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۷
چاپ اول: ۱۳۴۷