سعدی : بند پانزدهم و شانزدهم ترجیعبند
باری بگذر که در فِراقت
خون شد دلِ ریش از اشتیاقت
بگشای دهن که پاسخِ تلخ
گویی شکرست در مذاقت
در کشتهی خویشتن نگه کن
روزی اگر افتد اتّفاقت
تو خندهزنان چو شمع و خلقی
پروانه صفت در احتراقت
ما خود ز کدام خَیل باشیم
تا خیمه زنیم در وثاقت؟
مَا اخْتَرتُ صَبابَتی وَلِکن
عَیْنی نَظَرَتْ و ما أطاقَت
بس دیده که شد در انتظارت
دریا و نمیرسد به ساقت
تو مست شراب و خواب و ما را
بیخوابی کشت در تیاقت
نه قدرت با تو بودنم هست
نه طاقت آنکه در فراقت
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم
آوخ که چو روزگار برگشت
از من دل و صبر و یار برگشت
برگشتن ما ضرورتی بود
وآن شوخ به اختیار برگشت
پرورده بُدم به روزگارش
خو کرد و چو روزگار برگشت
غم نیز چه بودی ار برفتی
آن روز که غمگسار برگشت
رحمت کن اگر شکستهای را
صبر از دل بیقرار برگشت
عذرش بنه ار به زیر سنگی
سر کوفتهای چو مار برگشت
زین بحرِ عمیق جان به در برد
آن کس که هم از کنار برگشت
من ساکنِ خاک پاک عشقم
نتوانم ازین دیار برگشت
بیچارگی است چارهی عشق
دانی چه کنم چو یار برگشت؟
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم
لینک های پادکست
پادکست بوطیقا - قسمت نهم – طاق و جُفت و قسمت دهم - رخِ اسب
شبکه های اجتماعی : اینستاگرام بوطیقا | تلگرام بوطیقا | توییتر بوطیقا
حمایت مالی از پادکست : حامی باش بوطیقا
تماس : [email protected]
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.