برخی از پرسشها بهگونهای هستند که به نظر میرسد مطرح نشوند بهتر است تا اینکه کسی مَتّه به خشخاش بگذارد و درصدد یافتن پاسخ آنها برآید. «اسلامی بودن نوروز» هم به نظر میرسد ازایندست پرسشها باشد. بیشتر توجه ما به سمت قالب و پوشش ظاهری آن رفته و ترجیح میدهیم خیلی به عمقِ نسبت آن با اسلام وارد نشویم.
امروزه پاسخ بسیاری از ایرانیان به این پرسش روشن است: نوروز خیلی ربطی به اسلام ندارد. این گروه از ایرانیان سعی میکنند با بزرگداشت هرچه بیشتر نوروز و اهمیت دادن به آن، شکاف یا درستتر گفته باشیم، دوگانگی اسلام و نوروز را به نمایش بگذارند. این دسته از ایرانیان نوعاً هم خیلی انس و الفتی با اسلام ندارند و با تاکید گذاشتن بر روی نوروز، بزرگ کردن هرچه بیشتر آن و افزودن عناصر و خصیصههای غیردینی به آن، میخواهند مخالفت خود با اسلام را نشان دهند. در سالهای نخست انقلاب اینگونه نبود؛ اما هرقدر که اصرار و تاکید مسیولان بر روی اسلامیت افزایش یافت، شماری از ایرانیان متقابلاً به سمت ایرانیت و فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام رفتند. ازجمله بزرگ شدن نوروز و اهمیت دادن به آن در حقیقت واکنش سیاسی و اجتماعی ایرانیانی شد که تاکید پررنگ و سنگین بر روی اسلام را بهنوعی مغایر با ایرانیت میدیدند. بهعبارتدیگر، برای بسیاری از ایرانیان، رفتن به سمت نوروز و فرهنگ و تمدن ایران قبل از اسلام در حقیقت با انگیزههای سیاسی بود و بهنوعی میخواستند مخالفت خود را با موضعگیریها و رفتارهای سیاسی حاکمیت بعد از انقلاب نشان دهند. هیچ مقام حکومتی نمیتوانست توجه به فرهنگ و تمدن ایران باستان (ایران قبل از اسلام)، عید نوروز، چهارشنبهسوری و سیزدهبدر را بهعنوان ضدیت با نظام بگیرد. بنابراین بسیاری از مخالفان با تمسک به آن تمدن و جلوههای عملی آن ازجمله مهمترین آنکه نوروز باشد، در حقیقت مخالفت سیاسی خود را بروز میدادند، بدون آنکه نگرانی و ترسی از واکنش حکومت داشته باشند. البته برخی از مسیولان هم با بیتوجهی و احیاناً موضعگیریهای نهچندان دوستانه نسبت به ایران قبل از اسلام و نوروز، آب به آسیاب مخالفان میریختند و باعث میشدند که آنان با تعصب و تاکید خیلی بیشتری به سمت نوروز و بزرگداشت آن بروند. البته این وضعیت، یا درستتر گفته باشیم رویارویی، بیشتر در دهه نخست انقلاب که عنصر ایدیولوژیکِ اسلامخواهی طبعاً پررنگتر بود، وجود داشت. بهتدریج مسیولان متوجه شدند که نه اصراری داشته باشند تا ایران قبل از اسلام را در برابر اسلام قرار دهند و نه اصراری داشته باشند که نوروز را جشن و مناسبتی مربوط به ایران قبل از اسلام بدانند. کموبیش از اوایل دهه دوم انقلاب وضعیت نوروز و ایران قبل از اسلام در برابر اسلام کنار گذاشته شد اما این کنارگذاری بیشتر از ناحیه حاکمیت بود. آن دسته از ایرانیان که نوروز و ایران قبل از اسلام برایشان ابزاری شده بود برای نشان دادن مخالفت و نارضایتیشان از رفتارهای سیاسی مسیولان، همچنان به نوروز و ایران قبل از اسلام چسبیدند. بعضاً بهعنوان واکنشی در برابر این دسته از ایرانیان و بعضاً از سر اعتقاد، برخی از مسیولین از آنطرف پشتبام افتادند و با اصرار و تلاش خستگیناپذیری، ظرف سالهای اخیر سعی کردهاند که برعکس سالهای اوایل انقلاب نوروز را بچسبانند به اسلام. اگر از کالبدشکافی «نوروز و اسلام» و قبض و بسطهای سیاسی این دو، بعد از انقلاب صرفنظر نماییم از بعد یا منظر تاریخی در خصوص «اسلام و نوروز» چه میتوان گفت؟
آنچه خیلی کلی میتوان گفت این است که تا بوده نوروز، نوروز بوده و اسلام هم اسلام. نه این دو را ایرانیان رقیب یکدیگر میپنداشتند، نه ارجحیت و تعصبی نسبت به یکی در مقابل دیگری داشتند و نه اصراری داشتند (همچنان که مسیولان امروزی دارند) که نوروز را با هزار مصیبت به اسلام بچسبانند. (همچنان که مسیولان امروزی میکنند).
...