بهرام صادقی ذهنی دارد فقط و فقط شبیه خودش. او ساختار داستان را تنها از دریچه ذهنی خودش میبیند و میشناسد. همین است که داستاهایش منحصر است به خودش. شکلی شبیه شکلهای معمول و مرسوم نیست. اگر دلش بخواهد هرکاری در داستان انجام میدهد و به خواننده میگوید همین منطقی که من ایجاد کردهام منطق درست است. تو مجبوری آن را بپذیری. مگر میشود با دو کتاب یکی رمانگونه و دیگری چند داستان کوتاه اینهمه در ادبیات ایران تاثیر گذاشت. او نمونه یکی از شگفتیهای ادبیات داستانی است که حیف بود. «ملکوت» و «سنگر و قمقمههای خالی»اش هنوز خواندن دارند.