قصه های کودکانه
خلاصه داستان: در دامنه ی کوهی بزرگ گرگی زندگی می کرد که هر چند روز گوسفندی را می دزدید و می خورد تا اینکه چوپان سگهای خوبی را برای مواظبت از گله آورد. گرگ که دیگر نمی توانست از گله گوسفندان دزدی کند پیش روباه رفت و …
En liten tjänst av I'm With Friends. Finns även på engelska.