در این قطعه ادامۀ داستان وزیر احمد حسن با بوبکر حصیری روایت می شود. بوبکر فقیهی بوده است در دربار که درمستی با وزیر درشت خویی می کند و وزیر که با او بد بوده از این فرصت استفاده می کند و از امیر اجازۀ تنبیه او را می گیرد.
امیر این اجازه را می دهد چون با وزیرش عهد کرده که دست او را در امور باز بگذارد.
از سوی دیگر نمی خواهد حصیری را از دست بدهد. پس بو نصر مشکان را واسطه می کند تا وزیر را به بخشودن بوبکر راضی کند.
این قطعه پیچیدگی روابط در دربار را بخوبی نشان می دهد.