Sveriges mest populära poddar

كتيبه

تاریخ بیهقی- قطعۀ بیست و دوم

42 min • 14 juni 2019

این قطعه داستان بردار کردن حسنک وزیر است. این داستان از زیباترین قطعات تاریخ بیهقی است و چون در کتاب ادبیات دورۀ دبیرستان بود، بسیاری از ما با آن آشنا هستیم. حسنک، یا خواجه ابوعلی حسن بن محمد میکال، از خاندان میکائیلیان نیشابور بود که وزارت امیر محمود را داشت. پس از به تخت نشستن امیر مسعود، با دسیسۀ درباریان، بخصوص خواجه بوسهل زوزنی، به قرمطی بودن (طرفداری از حاکمان فاطمی مصر که مذهب اسماعیلی داشتند) متهم شد و بردار آویخته شد. امیر مسعود می دانست که این اتهام نادرستی است ولی از آنجا که حسنک برادر امیر مسعود، محمد، را در رسیدن به تخت یاری کرده بود، در نهایت به کشتن او رضایت داد. یک نکته در مورد ماجرای حسنک به روشن شدن ابعاد این ماجرا کمک می کند.

تصوير حسنک در اين داستان مردي بزرگ است كه به سعايت بوسهل زوزني ِ دسيسه چين بردار مي شود.

ولی ذکر رفتار حسنک در بخشهای دیگر تاریخ بیهقی تصويري ديگر از حسنك بدست مي دهد. سابقۀ حسنک وزیر  در رفتار خردمندانه چندان درخشان نبوده است.

نمونه هايي از رفتار حسنك را مي آورم.

وقتی امیر مسعود به نزدیک نیشابور می رسد، اعیان نیشابور به دیدنش می آیند و از کارهایی که حسنک و قومش می کرده اند شکایت به مسعود می برند که قاعدۀ مرافعات را برگردانیده بود. او اموال خاندان میکائیلیان را از آنها گرفته بود. "جملۀ کشاورزان و وکلا و بزرگان توانگر را و هر که را باز می خواندند، بگرفتند و مالی عظیم از ایشان بستدند و عزیزان قوم ذلیل گشتند." در همین جا هم بیهقی می گوید: "و اگر زمین و آب مسلمانان به غصب بستد، نه زمین ماند و نه آب، و چندان غلام و ضیاع و اسباب و زر و سیم و نعمت هیچ سود نداشت." قاعدۀ دست درازی قدرتمندان به اموال دیگران در مورد حسنک هم صدق می کرده است.

حسنک وزیر امیر محمود بود و بین مسعود و پدرش همیشه رقابتی پنهانی در جریان بود. حسنک هم به همین دلیل با مسعود سرِ سازگاری نداشت "که بر هوای امیر محمد و نگاهداشت دل و فرمان محمود این خداوند زاده را بیازرد و چیزها کرد و گفت که اکفا آن را احتمال نکنند تا به پادشاه چه رسد".

در مورد وزارت هم هر چند امیر محمود وزارت به حسنک داده بود ولی می دانست که او "شمار و دبیری نداند" و در نهایت هم از وزارت دادن به او پشیمان شد.

در همان داستان حسنک لبّ کلام گفته می شود که در رقابت امیر مسعود و امیر محمود، حسنک طرف امیر محمود و پسر مورد علاقۀ او امیر محمد را گرفته بود و گفته بود که اگر امیر مسعود به امارت برسد "مرا بردار باید کرد". و آنچه بوسهل در مورد او کرد به نوعی انتقام به مثل بود چرا که حسنک "به روزگار وزارت بر وی استخفافها کردی تا خشم سلطان را بر وی دائمی می داشت و به بلخ رسانید به او آنچه رسانید"

Kategorier
Förekommer på
00:00 -00:00