سُباشی با لشکری بزرگ از ترکمانان شکست می خورد و به غزنین بر می گردد. ماموران امیر مسعود در نیشابور به گرگان می گریزند و آنجا پناه می گیرند.
نامه ای از صاحب برید نیشابور به امیر مسعود می رسد در ورود مقدمۀ لشکر ترکمانان سلجوقی به نیشابور. اعیان نیشابوریان پس از مشورت با قاضی صاعد، بزرگ نیشابور تصمیم می گيرند از جنگ بپرهیزند. قاضی ساعد از قول امیر محمود خطاب به بلخیان که با لشکر ترکان جنگ کرده بودند و شهرشان غارت و سوخته شده بود، نقل می کند که: "نگرید تا پس از این چنین نکنید که هر پادشاهی که قویتر باشد و از شما خراج خواهد و شما را نگاه دارد خراج باید داد و خود را نگاه داشت".
این جمله در واقع اساس رابطۀ حاکم و مردم است در حکومتهای سنتی.
نشابوریان به رسولِ ابراهیم ینال، فرمانده ترکمانان، پیغام می فرستند که "ما رعیتیم و خداوندی داریم. و رعیت جنگ نکند ... اگر سلطان را ولایت بکار است بطلب آید یا کسی را فرستد."
همچنین روایت بوری تگین، ار امرای ترک، نقل می شود که با لشکری کوچک به مناطقی از خراسان حمله می کند. امیر مسعود با لشکری پنجاه هزار نفره به قصد خراسان به راه می افتد. و در ابتدا قصد بوری تگین می کند و هر چه وزیر به او می گوید این کار به صلاح نیست گوش نمی دهد.
بونصر به وزیر می گوید "این خداوند نه آن است که او دیده بود، و به هیچ حال سخن نمی تواند شنود".