امیر مسعود به جنگ با ترکمانان به خراسان می رود. می خواهد در پیِ بوری تگین از آب جیحون بگذرد و به سرزمینهای ترکمانان برود. مشورتهای وزیر و درباریان را هم نمی شنود که این کار را بیهوده می دانند.
در این میان خبر درگذشتن پسرش سعید که پسرِ محبوبِ او بود، می رسد و او را بیش از پیش ناراحت می کند، به گونه ای که کسی جرات نمی کند بر خلاف نظر او حرفی بزند.
سپاه از جیحون می گذرد و در زمستانی سرد به درۀ شومان می رود ولی بوری تگین را آن مناطق را بهتر می شناسد و می گریزد. امیر بدون نتیجه به بلخ بر می گردد. پس از آن به سمت علی آباد می رود و در آنجا با سپاهیان سلجوقی جنگ می کند و آنها را می تاراند.
سلجوقیان از مناطق دیگر همگی سپاه خود را در مرو جمع می کنند و آمادۀ جنگی دیگر می شوند.