خواجه احمد حسن بر مسند وزارت امیر مسعود می نشیند. بیهقی شرحی مبسوط می دهد از این بر نشستن و آنچه او می کند تا تسلطش بر درباریان را اثبات کند و انتقام گذشته ها را بگیرد.
بهتر است از زبان بیهقی بشنویم نتیجۀ جلسه ای که وزیر با امیر داشت: "و گروهی از بیم خشک می شدند و طبلی بود که زیر گلیم می زدند و آواز پس از آن برآمد و منکَر برآمد، نه آنکه من و یا جز من بر آن واقف گشتندی بدانچه رفت در آن مجلس، اما چون آثار ظاهر می شد از آنچه گروهی را شغلها فرمودند و گروهی را برکندند و قفا بدریدند و کارها پدید آمد"