امیر مسعود در بُست است و با حملۀ ترکمانان به خراسان و شورش والی اصفهان روبرو است. وزیر را برای راندن ترکمانان به خراسان می فرستد. مشاورانش به او می گویند که باید در خراسان (مرو یا هرات یا نیشابور) باشد تا اوضاع خراسان و ری و جبال (اصفهان و همدان) آرام گیرد ولی او قصد رفتن به "حضرت غزنین" دارد و می پندارد که اوضاع سایر مناطق رو به راه است. در این قطعه به کرات روایت "نشاط و شراب و شکار" می رود که گویا امیر مسعود بیش از پیش به آن می پردازد. روایت قابل توجهی ذکر می شود از ثروت و مکنت نوشتگین خاصه خادم، از غلامانِ امیر محمود، که ولایت مرو را داشت. همچنین مراسم عید فطر و نیز زن ستدن برای امیر مردانشاه، پسر سیزده سالۀ امیر مسعود، روایت می شود.