امیر مسعود پس از پشیمانی از لشکر کشی به گرگان و شکست لشکر بزرگش از ترکان سلجوقی به دنبال فرصتی است تا اوضاع سرزمینهایش را آرام کند.
ترکان سلجوقی با فرستادن رسولی به بارگاه امیر مسعود از او بابت حمله به لشکرش عذر می خواهند و بار دیگر از او درخواست می کنند سرزمینی به آنها واگذار کند. امیر مسعود نسا و فراوه و دهستان در شرق دریای خزر را به آنها می دهد و سران آنها را به ولایت آن سرزمینها می گمارد.
پس از آن، والی چغانیان به درگاه می آید و عهد دوستی با امیر مسعود تازه می کند.
همچنین رسولی از جانب پسران علی تگین به دربار می آید و پیغام پشیمانی او از حمله به سرزمینهای امیر مسعود را می آورد. امیر هم به توصیۀ وزیر و بونصر عذر آنها را می پذیرد تا از دشمنیِ آنها در امان ماند.