در این قطعه داستان فتح غور به دست امیر مسعود در زمان حکومت پدرش امیر محمود روایت می شود.
غور ناحیه است در شرق افغانستان کنونی که به دلیل کوهستانی بودن فتح آن به سختی ممکن شد.
همچنین روایتی بسیار جالب ذکر می شود از زمانی که مسعود در زمان حکمرانی پدرش در هرات زندگی می کند و برای خود "خیشخانه" ای ساخته است با تصاویر الفیه و شلفیه بر روی دیوارهایش. جاسوسان محمود به او خبر می دهند و او فردی را می فرستد تا ماجرا را ببیند. مسعود هم که در دربار پدرش جاسوس داشته، خبر می شود و تصاویر را از دیوارها پاک می کند.