با اقبال مردم سیستان، یعقوب لیث به حکومت رسید و به سرعت نفوذ خود را گسترش داد. برخی از خوارج را به همکاری دعوت کرد با این وعده که: "هر که سرهنگ است امیر کنم و هر که یک سوار است سرهنگ کنم و هر چه پیاده است شما را سوار کنم و هر چه پس از آن هنر ببینم جاه و قدر افزایم."
از سوی دیگر، با خوارجی که سالها در منطقه قدرت گرفته بودند و با او یار نشدند، وارد جنگ شد و آنها را از میان برداشت. بعد به جنگ منسوبان خاندان طاهریان رفت و در قدم اول هرات را گرفت. یعقوب و یارانش جنگجویان قهاری بودند. به قول ابراهیم بن الیاس سپاه سالار خراسان "با این مرد به حرب هیچ نیاید که سپاهی هولناک دارد ...گویی که از مادر حرب را زاده اند."
همچنین نقل می شود که شاعری در وصف او شعر عربی خواند. "او عالم نبود، در نیافت". گفت: "چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت." شاعران دربارش شروع به سراییدن شعر فارسی کردند. نویسنده می گوید "تا پارسیان بودند سخن پیش ایشان به رود باز گفتندی بر طریق خسروانی." اشاره دارد به نقش موسیقی در میان پارسیان و نقش کلمه و شعر در میان اعراب.