در این قطعه از خصوصیات اخلاقی عمرولیث گفته می شود که به آبادانی اهتمام داشت و گشاده دست بود و بر ضعیفان سخت نمی کرفت.
همچنین از یکی از پسرعموهای یعقوب و عمرو به نام اَزهَر روایتهایی گفته می شود که فردی بوده است توانا و دانا و سپهسالار یعقوب بوده ولی خود را به نادانی زده بود و کارهای عجیب و غریب می کرد. در پاورقی توضیح داده می شود که این فرد، مشهور به ازهرِ خَر، در قابوسنامه هم یاد شده است.
در ادامه روایت می شود که طاهر و برادرش یعقوب، پسران محمد بن عمرو، که قدرت را در دست گرفته اند، توانایی ادارۀ امور را ندارند. فارس عملاً در اختیار سُبکری است و مالی به دربار طاهر نمی فرستد. از سایر مناطق هم مال چندانی جمع نمی شود، چرا که طاهر "از هیچکسی چیزی نستدی و از رعیت مال نخواستی، گفتی ظلم و جور چرا کنم، تا آنچه هست بکار برم تا خود چه باشد که جهان بر گذر است". از سوی دیگر "تبذیر کردی اندر نفقات، و اندر عطیات اسراف کردی، بسیار مرغ و بره بر خوان نهادی و حلاوی، و زیادات بسیار شدی."
هر دو برادر به لهو و طرب و بخشش و عطا مشغولند و طاهر بیشتر وقت را به کبوتر بازی می پردازد!
یکی از خردمندان دربار به او می گوید: "این پادشاهی را ما به شمشیر ستدیم و تو به لهو همی خواهی که داری. پادشاهی به هزل نتوان داشت. پادشا را داد و دین باید و سیاست و سخن و سوط و سیف." ولی طاهر گوش نمی دهد.