عمرو لیث قدرت گرفته است و خلیفۀ بغداد که با رقابت خلفای فاطمی روبرو است، نمی خواهد عمرو را از خود براند. به او "عهد و لوا"ی سرزمینهای شرق را می دهد و دستور می دهد نام او را بر "علامتها و مِطردها و سپرها و در خانه و دکانها" بنویسند. وقتی عمر به اهواز می رود، وزیر خلیفه به او نامه می نویسد که سرزمینهای اسلامی تحت اقتدار تو اند، اما "حق اولو الامر و خاندان مصطفی نگاه باید داشت از بهر دین را".
عمرو به خراسان باز می گردد و به دستور خلیفه به جنگ رافع بن هرثمه می رود که بزرگترین چالش خلافت است و او را شکست می دهد.
عمرو قصد بخارا می کند. اسماعیل احمد سامانی سپاهی که او فرستاده را شکست می دهد. عمرو عصبانی می شود و در نامه ای از خلیفه لوای ماوراءالنهر را می خواهد و تهدید می کند که به جنگ اسماعیل می رود. خلیفه می داند که این پایان کار او است.
عمرو در جنگ با اسماعیل سامانی شکست می خورد و اسیر می شود.