در این قسمت کند و کاوی کرده ام در اصول حکمرانی از دیدگاه سیاستنامۀ خواجه نظام الملک طوسی.
حکمرانی را محدود به اوامر و نواهی یک پادشاه خودکامه کردن نه با تاریخ حکمرانی ما سازگار است و نه با اصول رفتاری آدمیان. آنچه تاریخ حکمرانی ما را بهتر توضیح می دهد، گرد آمدن گروهی از آدمیان حول محور یا محورهای هماهنگ کننده برای کسب حشمت و مکنت است. مهمترین مسئلۀ این چنین گروهی نحوۀ اعمال محدودیت بر اعضای گروه است تا از غلبۀ منافع کوتاه مدت شخصی به نفع منافع بلند مدت جمعی صرف نظر شود.
مشابه این نظریات در ادبیات اقتصاد سیاسی وجود دارد. در بسط این نظریه از کتاب زیر استفاده زیادی کرده ام ولی این نظریه کاملاً مطابق نظریۀ آنها نیست.
Violence and Social Order (North, Wallis, Weingast)