Sveriges mest populära poddar

كتيبه

داراب نامه- قطعۀ ششم

19 min • 18 januari 2024

همای از دوری داراب دلتنگ است. اطرافیان به او پیشنهاد می کنند که "ای ملکه به صحرا بیرون شو تا دلت بگشاید ... غلامان را گوی زدن فرمای."

چنین می کنند. همگان به صحرا می روند و با بوق و کرنا گوی زدن آغاز می کنند.

داراب هم که "از جانب همای بوی خویشی می آمدش" به سمت شهر می رود تا به همای نزدیک شود. می بیند که بازی چوگان به راه افتاده است و همای و غلامانش گوی را به رشنواد و مردانش باخته اند. لباس غلامی را می گیرد و وارد بازی می شود و گوی از رشنواد می رباید.

معلوم می شود که او داراب است. او را با بانگ کوس و کرنای از میدان به کوشک می برند. همای به او مقام "امیری بارگاه" را می دهد و امر می کند که همگان به فرمان او باشند.

به دنبال امیر مردو می فرستد تا ببیند که راز داراب چیست.

Kategorier
Förekommer på
00:00 -00:00