غزالی حکایتهای دیگری در باب پادشاهی می گوید. تاکید بر اینکه حاکم باید عادل باشد در این حکایتها غالب است. داستانهایی از "ملوک عجم" که بار عام می داده اند و گاهی مردم می توانسته اند بی واسطه به آنها دسترسی داشته باشند ذکر می شود. داستانی که شاه ایران در ابتدای بار دادن خود در مقابل موبد موبدان می نشسته و از او می خواسته به شکایات مردم از او رسیدگی کند در سیر الملوک هم آمده است و احتمال وقوع مستمر آن با شناختی که از نحوۀ حکمرانی در آن دوران داریم کمی بعید است. در انتها غزالی با تاسی به آیۀ "اطیعوا ..." می گوید که "حق بزرگداشت سلطان نیز بر رعیت واجبست که نگاه دارند و بهیچ روی اندر وی عاصی نشوند" چرا که آن مرتبت را خدا به او داده است.