امام محمد غزالی در ادامۀ شرح "اصول عدل و انصاف رعیت" متذکر می شود که حاکم به یاد داشته باشد که "وی رعیتست و دیگری والی و هر چه خود را نپسندد بر دیگران نپسندد". در اصل بعدی توصیه می کند که "انتظار ارباب حاجات بر درگاه حقیر نشناسد". و بعد به قناعت و مدارا با رعیت توصیه می کند. در انتها می گوید که موافقت رعیت باید با موافقت شرع همراه باشد و باید "رضای هیچ کس طلب نکند که بر خلاف شرع خشنود خواهد شد".
بعد از شرح "بیخها و شاخه های ایمان" به "دو چشمه" که آن را آبیاری می کند می پردازد که نخستین آن شناخت دنیا است. از از دید غزالی دنیا "چون قنطره (یعنی پل) است و هر که بر قنطره گذر کند و به عمارت قنطره روزگار ببرد و منزلگاه فراموش کند بی عقل باشد بلکه عاقل آن باشد که در منزلگاه دنیا جز به زاد راه مشغول نباشد". بعد ده مثال می آورد که نشان دهد دنیا جز فریب و پلیدی نیست. (یکی از مثالها دنیا را در قالب پیرزنی زشت و "چشم سبز" و دندانهای وی بیرون آمده تصویر می کند که خلق می گویند نعوذ بالله از این. این چیست بدین زشتی و فضیحت. احتمالاً در زمان او هنوز لنز رنگی برای سبز کردن چشم ابداع نشده بود!)