شاید شما هم از جمله افرادی هستید که فکر میکنید خواندن کتابهای فلسفی سخت یا غیرقابل درک است. اگر جزو این افراد هستید، به شما پیشنهاد میکنیم راحت و بدون ترس کتاب در باب حکمت زندگی را بخوانید. در باب حکمت زندگی کتابی فلسفی نوشتهیآرتور شوپنهاور است که موضوعات مختلفی مثل قدرت ارادهی فردی، استقلال، تمایل به کارهای غیرمنطقی، مذهب، اخلاقیات، زنان، زندگی و ارتباط ما با خودمان و دیگران را بررسی میکند. در کتاب، شیوههای مختلف برای دستیابی به بالاترین میزان لذت و موفقیت بررسی میشود. وجه تمایز کتاب در باب حکمت زندگی نسبت به سایر آثار فلسفی، نثر روان آن است. شوپنهاور در این کتاب از مثالهای عینی و ساده استفاده میکند. همچنین، شوخطبعی که در لحن کتاب گنجاده شده است، خواندن آن را لذتبخش میکند. مروری بر فصلهای کتاب در باب حکمت زندگی آرتور شوپنهاور از فیلسوفان بزرگی مثل «گوته»، «کانت» و «ارسطو» تاثیر گرفته است. او در کتاب در باب حکمت زندگی برخلاف فلسفهی سیاه خود، یعنی پیروزی شر بر خیر، از فلسفهای میگوید که سعادت انسان را رقم میزند. شوپنهاور کتاب درباب حکمت زندگی را در 6 فصل به نگارش درآورده است. فصل اول با عنوان «تقسیم بندی موضوع» سه موهبت زندگی انسان را از نظر ارسطو بیان میکند. شوپنهاور در این فصل دربارهی سعادت انسان چنین میگوید: «بنابراین واضح است که سعادت ما چقدر به آنچه هستیم، یعنی به فردیت مان وابسته است، حال آنکه غالبا فقط سرنوشت را، يعني آنچه را که داریم یا می نماییم به حساب میآوریم. ممکن است سرنوشت ما بهتر شود، اما کسی که غنای درونی دارد، ازسرنوشت انتظار چندانی ندارد. برعکس، ابله، ابله می ماند، کورذهن تا آخر عمرکورذهن میماند، حتی اگر در بهشت و در میان حوریان باشد». در واقع او در این فصل از استقلال فردی در هر موقعیتی میگوید، اینکه شرایط بیرون هرچقدر بد یا خوب باشد این انسان است که با طرز تفکر خود تعیینکننده شرایط درونی خودش است. فصل دوم، سوم و چهارم کتاب از سه ویژگی اصلی که باعث فانی شدن سرنوشت انسان میشود صحبت میکند. فصل دوم کتاب با عنوان «درباره آنچه هستیم» بیان میکند که شخصیت انسان را از معنای واژههایی مثل زیبایی، سلامت، قدرت، هوش، اخلاق و تحصیلات می فهمیم. او از سوال همیشگی بشر صحبت میکند، سوال مهمی که میتوان از آن به عنوان خودشناسی و درک هستی یاد کرد. اینکه هویت واقعی و شخصیت انسان چیست. به عقیدهی شوپنهاور هر نوع لذت چه روحی چه جسمی وابسته به افکار خود فرد است و فرقی نمیکند که در زندگی با چه چیزی روبهرو میشویم چون در نهایت سعادت و خوشبختی، در گرو ارزش ذاتی ماست، شوپنهاور در ادامه از اهمیت شادی و نقش آن در سعادت میگوید: «پس بهتر است هرگاه شادی دقالباب میکند، به جای اینکه مکرر شک کنیم، که آیا ورودش جایز است یا نه، همه درها را به سویش بگشاییم، زیرا شادی هیچگاه بی موقع نمیآید. شک ما در این مورد به این دلیل است که میخواهیم بدانیم که آیا از هر نظر موجبی برای خشنودی داریم یا نه، مبادا که شادی، افکار جدی و نگرانیهای مهم ما را مختل کند. اما معلوم نیست که با این افکار و نگرانیها چه چیز را میتوان بهتر کرد: درحالی که شادی سودی بلافاصله دارد. فقط شادی سکه نقد سعادت است و هر چیز دیگر، مانند پول کاغذی است، زیرا فقط شادی زمان حال را پر سعادت میکند و این امر برای موجوداتی چون ما که هستیمان لحظه بسیار کوتاهی میان دو ابدیت است، بزرگترین موهبت است».--- Send in a voice message: https://podcasters.spotify.com/pod/show/hazardastan/message
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.