حکومت نظامی نمایشنامهای از آلبر کامو
کتاب حکومت نظامی اثر آلبر کامو، نمایشنامهای است که دغدغههایی تقریبا مشترک با رمان طاعون دارد. انگار که این نمایشنامه سایهای از همان کتاب طاعون به شکلی دیگر و یا در قالبی دیگر باشد. هرچند که خود آلبر کامو گفته است: باید ذهن خوانندگان را روشن کنم که این کتاب به هیچ وجه از رمان خود من به نام طاعون استنساخ نشده است.
ابتدا کتاب، نوشته کوتاهی از نویسنده را که پیرامون مسیر شکلگیری این نمایشنامه است میخوانیم:
به سال ۱۹۴۱، بارو تصمیم گرفت نمایشنامهای در موضوع خیالی طاعون که «آنتونین آرنو» نیز قبلا در آن مورد اقدامی کرده بود روی سن بیاورد. ولی در طی سالهای بعد از ۱۹۴۱ بارو متوجه شد که میتواند از کتاب بزرگ «دانیل دوفو» که به نام «روزنامه سال طاعون» است استفاده کرده و از آن موضوع نمایشنامه را استنساخ نماید. لذا با استفاده از آن کتاب ملخصی از میزانسن را تهیه دید. وقتی که وی مطلع شد که من هم به نوبه خود مشغول انتشار رمانی در همین زمینه هستم از من خواهش کرد که مکالمات نمایشنامهای که خود او مخلصش را تهیه دیده است بنویسم. ولی من عقیدهی دیگری داشتم و معتقد بودم که ارجح این است که به طور کلی «دانیل دوفو» فراموش شود و فکر اولیه خود بارو مورد توجه قرار گیرد.
فکر اولیه بارو مبنی بر این بود که نمایشنامهای از طاعون به معرض نمایش گذاشته شود که برای همهی تماشاگران سال ۱۹۴۸ قابل درک و فهم باشد. «حکومت نظامی» که یک اثر ناقابل من است زاییده چنین فکری است. گرچه تمام متن این نمایشنامه به وسیله من به رشته تحریر درآمده. ولی با کمال انصاف باید بگویم که حق بود نام بارو نیز در این نوشته با نام من همراه می بود. ولی به عللی که میبایستی رعایت شود نام وی کنار نام من ذکر نشد. در عوض صریحا اعتراف میکنم که در این مورد من مدیون ژان لویی بارو باقی خواهم ماند.
تفاوت جذاب این نمایشنامه نسبت به رمان طاعون در این است که در این کتاب، طاعون به شکل یک شخصیت درآمده است و وارد داستان میشود. ما ابتدا با شخصی روبرو هستیم که از ثبات خوبی برخوردار است. ولی به ناگاه یک تغییر عظمی جای این ثبات را میگیرد. و آن چیزی جز ورود یک نوع بلا و بیداد نیست.
شخصی به نام طاعون به همراه منشی خود وارد شهر میشود. منشی او زنی است که یک لیست از اسامی تمام مردم شهر در دست دارد. با کوچکترین اشارهای از سمت طاعون، زن اسم هرشخصی را در لیست پیدا کرده، روی آن خط سیاهی میکشد. و آن شخص در آنی از واحد میمیرد.
طاعون بهنوعی ناقوس مرگ را برای مردم به صدا درمیاورد. واقعیتی انکارناپذیر که از آن راه گریزی نیست. طاعون تمام شهر و قدرت را در دستان خود و زیر سلطه خود میگیرد. حکومتی کاملا نظامی و خشک. حکومتی عاری از احساس که از همان ابتدا با جدا ساختن مردان و زنان، داشتن هر نوع عاطفه انسانی را قدغن میشمارد. چرا که معتقد است تنها حقیقت موجود چیزی نیست جز مرگ.
در این وضعیت، سه شخصیت نمادین، برخلاف دیگر افرادِ منفعل، نقش پررنگی را در جهت دادن به این شرایط پیش آمده نشان میدهند:
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.