Sveriges mest populära poddar

پادکست فارسی بارکد / مجموعۀ شنیداری تئاتر و °°° 🎭🎧

🎭🎧 شهر قصه 🖍️اثر ماندگار بیژن مفید 🧲 چقدر این خوبه 😍💯🌟

113 min • 9 november 2021
📣🎭 بازیگران:: قصه‌گو: جمیله ندایی/ روباه - ملا - معلم: بیژن مفید/ خرس - رمال - کارمند ثبت احوال: بهمن مفید/ خر - خراط - کارگر: محمود استادمحمد/ میمون - مطرب - روشن‌فکر: آرش استادمحمد/ فیل - غریبه: حسین والامنش/ سگ - عطار: فرهاد صوفی/ بز - بزاز: بیژن مفید/ موش - جوان عاشق: هومن مفید/ خاله سوسکه - دختر جوان: تهمینه مدنی/ شتر - نقال - نمد مال: بیژن مفید/ اسب: سهیل سوزنی/ طوطی - شاعر: سهیل سوزنی/ قاطر - نعلبند: بهمن مفید/ 🚧🔖👈 هرجا که توده ی یک جامعه نسبت به قدرت و جایگاه خود در شکل گیری جامعه، بی سواد یا بی تفاوت باشد خیلی زود عرصه ی میدان سرکش قدرت که اصلاً و ابدأ و به طور دایم باید تحت کنترل و هدایت فرزانگان، هنرمندان، فلاسفه، عرفا، دانشمندان و حکیمان دوران باشد، از مسیر خود خارج شده و بی درنگ جایگاه آنان را عده ای از دزدان غارتگر، تبهکاران چپاول گر، قاتلین وخائنین و جنایتکاران، رانت خواران، زمین خواران و مفت خوران ، دلالان، دجالان، رمالان و حمالان، جاهلان متعصب و زورگویان بد سرشت به یغما خواهند برد و آن هنگام ناگزیر همه ی موهبت های ذی قیمتی که در گذر بلندی از تاریخ ارزانی آن قوم و ملت شده بود، در کوتاه زمانی غیر قابل باور با هیچ و کمتر از هیچ برابر میشود. حال آنکه از منظر شرافت انسانی و با پندار و کرداری یاری رسان و از روی رحم و شفقت، باید سخت متاسف شد به حال خود و قومی که در آن زمان از تاریخ جزئی از توده ی آن مردمی بوده که نقش خود را نه بصورت شخصی و نه در ابعاد اجتماعی به درستی ایفا نکرده است و حالا بی شک خود را در پست ترین و خوار ترین الگوی زیستی و حقیرانه ترین شکل زندگانی در خواهد یافت. هرچند که این تجربه ایست دیر گذر و سخت گیرنده تا صیقلی بیندازد بر مسیر تکاملی و متعالی گونه ی انسانی. اما کماکان برای گذری آگاهانه ازین برهه ی جانفرسا، بر ما لازم است تا به نام خرد، راه و راهنمای خود را با دقت و سواد کامل شناسایی و گزینش کنیم تا این کشتی سرگردان در دریای طوفانی را هرچه زودتر به ساحلی امن هدایت نماییم. 🖍️🖍️🖍️ /// بیژن مفید در کالانمای شهر قصه نوشته‌است: «شهر قصه حکایت انسان‌های ساخته ذهن یک قصه‌گوست؛ انسان‌هایی که ماسک حیوانات را به چهره دارند و به دنیای پر از ریا و دروغ کوچکشان خو گرفته‌اند. یک روز یک انسان جدید به شهر وارد می‌شود و به رنگ آنها درمی‌آید و هویت خود را از دست می‌دهد.» بیژن مفید در مورد شهر قصه در مصاحبه‌ای با بصیر نصیبی در مجله نگین، شماره ۴۳، آذرماه ۱۳۴۷ در جواب سؤالی می‌گوید:سؤال: «پرسوناژهای شما در طول نمایش به بهره‌کشی و سودجویی از هم می‌پردازند. چه نیرویی این روابط را برپا نگه داشته‌است؟» 🔖جواب: «بحث تلخی‌ست. در حقیقت، شهر قصه، قصه گرگ‌هاست. روایت است در شب‌های سرد زمستان، دو گرگ گرسنه به هم می‌رسند. از ترس روبروی هم می‌نشینند و مواظب یکدیگرند که یکی آن دیگری را از شدت گرسنگی پاره نکند. کم‌کم گرگان دیگر می‌رسند و همه دور هم می‌نشینند و مواظب یکدیگر پلک نمی‌زنند. هر بار یکی خسته می‌شود و پلک می‌زند، بقیه بر سرش می‌ریزند و پاره‌پاره‌اش می‌کنند و متوجه نیستند که زمان پاییدن یکدیگر، شاید شکارهایی رد شده‌اند و آنها ندیده‌اند. شهر قصه، حکایت حلقه گرگ‌هاست و تراژدی نکبت‌بار آدمیزاد. شاید اگر هرکدام از آنها حرکتی می‌کردند، وضعشان این‌همه دردناک نبود.» و چند خط بعد می‌گوید: «نکته اینکه این کار کمک زیادی به پُر شدن فاصله فکری بین روشن‌فکر و مردم عادی می‌کند. این دو دسته در عصر ما روزبه‌روز از هم فاصله می‌گیرند. این فاصله باید روزی از بین برود. کار من کوششی است برای پُر کردن این خندق ذهنی بین روشن‌فکر و مردم.»
Kategorier
Förekommer på
00:00 -00:00