4.اشک تمساح - صادق هدایت
در موقعی که ناموسِ فَلَک بر باد رفته، و بیشترِ کشورهایِ دنیا یکپارچه آهن و آتش و خون شده است، شهرها تبدیل به خاکستر میشود و هنرمندان و دانشمندان، مثلِ برگِ خَزان به زمین میریزند و هیولایِ فقر و گرسنگی و ناخوشی رویِ سرِ مُردم سایه افکنده، عوضِ اینکه معایبِ گذشته را گوشزد بنماییم تا تکرار نشود، به اصلاحِ داخلهِ خودمان بپردازیم، و اقداماتِ جدّی برایِ نجاتِ مردم بکنیم؛ از هر گوشهوکنار، یکدسته میهنپرستِ فداکار و ناجیانِ دلسوخته قیام کرده، دائماً اشاره به حیثیت، افتخارات و عظمتِ ایرانِ باستان مینمایند و استعدادِ نژادیِ ما را میستایند و قلمفرسایی میکنند، زبان میگیرند و نوحهسرایی مینمایند. فکرِ نان بکنیم که خربُزه آب است. از این تبلیغات در «سالنِ پرورشِ افکار» هم میکردند و بالاخره سالِ گذشته به معنیِ تثلیثِ معروفِ «خدا، شاه، میهن» پِیبردیم. هنوز هم دستبردار نیستند.