کارآگاه خصوصی «هرکول پوآرو» سوار در قطار، در مسیر بازگشت به لندن است. در واگنی که او هست، افرادی از طبقات مختلف اجتماعی او را همراهی میکنند.
هرکول پوآرو پس از سفر با «قطار تاروس»، از «حلب» در سوریه به سمت «استانبول»، وارد «هتل توکاتلیان» میشود. پس از ورود به هتل، تلگرافی دریافت میکند و تصمیم میگیرد به لندن برگردد.
او به دربان دستور میدهد تا بلیتِ واگن درجه یک را در سرویس «اورینت اکسپرس» که همان شب حرکت میکند، برای وی تهیه کند. اگرچه تمام واگنهای قطار پُر شده است، اما پوآرو با مداخلهی یک دوست و همکار بلژیکی که در حال سوار شدن به قطار است، بلیت یک واگن درجه دو را دریافت میکند.
درست بعد از نیمه شب، قطار در مسیر خود به علت روبهرویی با یک تودهی برف متوقف میشود. همان شب «ساموئل ادوارد راشت» میلیونر، در کابین خود به قتل میرسد. ۱۰ بار با ضربات چاقو به او ضربه زدهاند و درِ اتاقش از داخل قفل شده است.
او پیش از مرگش از پوآرو درخواست کرده بود که محافظ شخصیاش باشد؛ اما پوآرو درخواستش را رد کرده بود. بدون تردید، یکی از همسفران قاتل است. در حالی که به علّت طوفان قرنطینه شدهاند، کارآگاه هرکول پوآرو باید قاتل را در بین دهها نفر از دشمنان فرد مقتول پیدا کند، قبل از اینکه قاتل تصمیم بگیرد که دوباره ضربه بزند.
نویسنده: آگاتا کریستی
راوی: مینا شجاع , اکبر منانی
قالب: روایی
منبع: کتابخانه صوتی ایران صدا