سفر نافرجام؛ این جا همه چیز بوی مرگ میدهد، حتا رویاهای قدریه نیکزاد
من در کشوری زندهگی میکنم که اگر نام مکتب، مرکز آموزشی، مسجد، بازار و حتا وسایل حمل و نقل را در گوگل جستوجو کنیم، جزییات انفجار میآید. با وجود این همه سیاهی و تباهی و بوی باروت که در مشام داشتیم، دولت نیز به دست گروه طالبان سقوط کرد. با سقوط دولت، آزادی، حق تحصیل و کار، آرزوها و حالا حق پوشش و بیرون رفتن نیز از من گرفته شده است. من به پرندهای میمانم که بالهایم را بریدند و در قفس تنگ و تاریک به جرم دختر بودن اسیرم کردند.
با اعمال محدودیتهای روزافزون گروه طالبان علیه زنان، رنگهای رنگین کمان قلبم یکی یکی از بین رفتند و امروز هیچ رنگی را جز سیاهی نمیبینم. من منتظر باران آزادی و پررنگ شدن دوباره رنگین کمان در آسمان آبی افغانستان هستم.